جدول جو
جدول جو

معنی پیر بیی - جستجوی لغت در جدول جو

پیر بیی
مادر بزرگ، در مقام تعزیر و به معنی پیر شده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیرابین
تصویر پیرابین
پریسکوپ (Periscope) یا پیرابین دستگاهی که به دوربین متصل است و به مدد آن نماهای بسیار سر بالا، بالای نقطه دید، زوایای عجیب و غریب، جلوه های ویژه و ماکتی را فیلم برداری می کنند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
احتیاط، عاقبت اندیشی، مآل اندیشی، حزم، غیب گویی، پیشگویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
کسی که به آینده فکر کند، عاقبت اندیش، کسی که پیشامدها و حوادث را پیش از وقوع حدس بزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیر دیر
تصویر پیر دیر
در تصوف راهب پیر، شیخ و مرشد کامل
رهبر، پیشوا
شخص بسیار آزموده و با تجربه، برای مثال مغان را خبر کرد و پیران دیر / ندیدم در آن انجمن روی خیر (سعدی۱ - ۱۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
عمل پیش بین عاقبت اندیش دوراندیشی آخربینی: خردمنددی و پیش بینی بود توانایی و پاک دینی بود. (فردوسی) توضیح پیش بینی حدس زدن وقایع آینده است از علل و اسباب و قراین موجودمثلا یک پزشک گاهی از دیدن احوال بیماری میتواند بگوید که از بهبود خواهد یافت یا خواهد مرد. در جنگی که میانه دو دولت در میگیرد از اندازه نیروی آن دو و پافشاری سپاهیان و غیره میتوان گفت فاتح کیست و مغلوب که ک و آن در اصل با پیشگویی که از پیش گفتن وقایع آینده از طریق علوم مکنونه است فرق دارد. ولی پیش بینی بمعنی اخیر هم آمده. دور بینی گویا در مورد علم اخلاق بهتر است و پیش بینی در مورد عمل و (امور) مادی. پیش بینی اصلا اعم است و شامل پیشگویی و اخبار قبل الوقت هم گویا میشود مثلا من باران این ماه را بواسطه شدت گرمای ماه گذشته پیش بینی کرده بودم یا من این جنگ را بواسطه کثرت رقابت انگلیس وآلمان پیش بینی کرده بودم، حزم احتیاط احتیاط کاری: سلیمان را از حزم و بیداری و احتیاط و هشیاری و پیش بینی برمک عجب آمد. و دل روی خوش کرد، دانایی، دریافت و گفتن حوادث قبل از وقوع آنهاغیب گویی: به پیش بینی آن بیند او که دیده نیند منجمان سطرلاب آسمان پیمای. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
کسیکه به آینده فکر کند
فرهنگ لغت هوشیار
رهبان پیر کشیش روحانی: مغانرا خبر کرد و پیران دیر ندیدم در آن انجمن روی خیر. (سعدی)، قاید پیشوا، سخت آزموده بسیار مجرب: قلان پیر دیر است. یا پیر سالخورده (سالخورده)، پیر کهن سال. یا پیر سغدی. آلتی موسیقی در قدیم و ظاهرا شهرود (منسوب بابوحفص سغدی) : نخستین شکستند بر خوان خمار پس از بزم و رامش گرفتند کار. شد از ناله آن پیر سغدی بجوش که نامش بخاری بر آرد خروش. (گرشاسب نامه 271)، شراب کهنه. یا پیر سگ. سگ سالخورده، دشنامی است پیران را. یا پیر سگ. دشنامی است پیران را. یا پیر ششم چرخ. مشتری برجیس اورمزد. یا پیر صحبت. مرشد پیر طریقت: نخست موعظه پیر صحبت این حرف است که از مصاحب نا جنس احتراز کنیدخ (حافظ) توضیحدر نسخ دیگر: پیر میفروش این است. یا پیر صفه هفتم. ستاره زحل کیوان: آنکه پیر صفه هفتم سبکدل شد ز رشک از وقار تو بر او چندان گران آمدست. (سنائی) یا پیر طریقت. مرشد شیخ: پیر طریقت گفت: الهی، عارف ترا بنور تو میداند... . یا پیر غلام. غلام پیر خدمتکار سالخورده، کهتر سالخورده برابر پادشاهان و بزرگان از خود بتواضع بدین کلمه یاد کند. یا پیر فلک. فلک کهن سال گیتی سالخورده، زحل کیوان. یا پیر کار. استاد کار دانای کار: کدو خوش بنزدیک نرگس بکار سفارش چه حاجت ک تویی پیر کار. (ظهوری) یا پیر کشته غوغا. عثمان ابن عفان. یا پیر کفتار. کفتار پیر و مسن، پیری پلید و بد. یا پیر کفتار. پیری پلید و بد. (غالبا زنان یکدیگر را بهنگام توهین خطاب کنند)، یا پیر کله پز. طباخی که سر بریان و پاچه پزد. یا پیر کنعان. یعقوب علیه السلام: شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت: فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت. (حافظ) یا پیر گیر. خطابی طنز آمیز گبر و زردشتی کهن سال را، خطابی توهین آمیز کافر را (مطلقا)، یا پیر گرگ. -1 گرگ سالخورده گرگ مسن، اصطلاحی است ستایش آمیز مردی آزموده مجرب و گربز و دلیر گرگ پیر: شنیدستی آن داستان بزرگ که ارجاسب زد آن گو پیر گرگ، (شا. لغ)، دشنام گونه ای پیران آزموده و محیل را: بیامد پس آن بیدرفش سترگ پلیدی سگی جادویی پیر گرگ. (دقیقی) یا پیر گرگ بغل زن. سقرلاط دوز: همه عمر سر گشته گردون دوید چنین پیر گرگ بغل زن ندید. (وحید در وصف سقرلاط دوز) یاپیر مغان. بزرگ مغان پیشوای دین زردشتی، رهبان دیر، ریش سفید میکده پیرمیفروش: گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است گفت: این عمل بمذهب پیر مغان کنند. (حافظ)، رند، پیر طریقت. یا پیر منحنی نالان. -1 سالخورده گوژ پشت زاری کننده، چنگ خمیده. یا پیر میخانه. پیر میکده: پیر میخانه همی خواند معمایی دوش از خط جام که فرجام چه خواهد بودن ک (حافظ) -2 پیر طریقت. یا پیر میفروش. پیر خمار سالخورده باده فروش، پیر میکده: دی پیر میفروش که ذکرش بخیر باد، گفتا: شراب نوش و غم دل ببر زیاد. (حافظ)، پیر طریقت. یا پیر میکده. پیر میفروش: به پیر میکده گفتم که: چیست راه نجات ک بخواست جام می وگفت: عیب (راز) پوشیدن، پیر طریقت. یا پیر و استاد. مرشد کامل و معلم: هر چه از پیر و استاد میدانست بکار برد. یا پیر و پاتال پیر پاتال پیر پاتیل پیر پتال. پیر. یا پیر و پکر. رجوع به هریک از این دو شود. یا پیر و پیغمبر. مرشد و نبی: سوگند به پیر و پیغمبر (قسم مغلظ و شدید)، یا پیر وجوان. شیخ وشاب همه همگان قاطبتا: همه مر گراییم پیر و جوان که مرگست چون شیر و ما آهوان. (شا. لغ) یا پیر هافهافو هفهفو. پیری که دندانهای وی ریخته سخت پیر. یا پیر هشت خلد. رضوان فرشته موکل بر بهشت. یا پیر هفت فلک. زحل کیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیر بین
تصویر غیر بین
نا آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
عاقبت اندیشی، حزم، احتیاط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
با احتیاط، دوراندیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
Forecast, Contingency, Prediction, Prognostication, Projection
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
Clairvoyant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
voyant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
contingence, prévision, prédiction, pronostic, projection
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
toevalligheid, voorspelling, projectie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
waarzegger
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
เหตุการณ์ฉุกเฉิน , พยากรณ์ , การคาดการณ์ , ทำนาย , การทำนาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
clarividente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
clarividente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
contingencia, pronóstico, predicción, proyección
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
chiaroveggente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
contingenza, previsione, proiezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
непередбачувана ситуація , прогноз , передбачення , пророцтво , проекція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
contingência, previsão, prognóstico, projeção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
预知者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
偶发事件 , 预测 , 预言 , 投影
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
jasnowidz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
nieprzewidziana sytuacja, prognoza, przepowiednia, projekcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
ясновидящий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
Hellseher
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
Eventualität, Vorhersage, Prognose, Projektion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
экстрасенс
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
непредвиденная ситуация , прогноз , предсказание , проекция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیش بین
تصویر پیش بین
ผู้มีทักษะพิเศษ
دیکشنری فارسی به تایلندی